امروز رفتم مشاوره . ازم راضی بود .
چون والدین کارداشتند منو سره کوچه پیاده کردند و خودشون رفتند شاید باورتون نشه ولی بعد چندین ماه هوای بیرونو نفس کشیدم وقتی که پیاده راه میرفتم . شاید فکر کنید مسخره اس ولی واقعیت محضه .
حس زنده بودن بهم دست داد
مشاور دقیقا1ساعت و 10 دقیقه منو نگه داشت . لایق ناسزا و کتک نیست؟؟؟
یکم برنامه مینوشت و یکم بعد با گوشیش ور میرفت . از حق نگذریم ایندفعه برای برنامم هم وقت زیادی گذاشت . موقعی که اومدم بیرون منشی اموزشگاه و بچه هایی ک نوبتشون کلی عقب افتاده بود جوری بد نگاه میکردن ک احساس کردم اگر گربه بودن یه جیغ میکشیدن و چنگ میزدن به صورتم ولی بخدا تقصیر من نبود کل اون وقت هم برای من نبود:/
وقتی رسیدم زهرا جانم برام چیزی ک خواسته بودم فرستاده بود دو تا عکس . اولش گرخیدم و برگام ریخت:)) ولی خب با خودم و عکس کنار اومدم:))))
یه دنیا ازش ممنونم که با واقعیت ها رو ب روم کررررردد وااای
امروز پست کفشامو اورد . نیم بوت های نازنینم ببعدظهر رسیدن .قبل از این شلوغ پلوغی ها سفارش داده بودم و امروز رسید دستم مثل اینکه پست ها رو چک میکنن و برای همین دیر میرسن .
اینو دیده بودم خوشم اومده بود مامان بدون کوچک تری هماهنگی خودش سفارشش داده بود:))
عشقه !مگه نه؟!
دوتا کتونی هم هستن خوشم اومده احتمالا بگیرم ! عاشقشون شدم گویا
بامامان به توافق رسیدیم که یکیشو خودم حساب کنم اون یکیو خودش چون دوتاش نایکه2019 هست یکم قیمتشون بالاتره . خدایی بودجه ام نمیرسه .
الان که همش تو خونم بمونن برای تابستون و شاید دانشگاه:/
چون من میترسم تابستون هم ب جا اینهمه نقشه هایی ک در سر براش دارم به یک کوالایی تبدیل بشم و شبانه روز خواب باشم! ترسم از اینه :))
و بشدن منتظر نه آذر و بلک فرای دیییییییییییییی لنتیییی هستم:))
پومای لنتی سایتش60درصد تخفیف گذاشته . ولی نرفتم ببینم فردا سر میزنم .
دوست دارم امشب خوندنم رو ادامه بدم ولی یکم تمرکز ندارم و میترسم صبح دیر پاشم و خوابالو باشم
ایشالا فردا بتونم به 13 ساعت برسم برای اولین بار:( به دوازده هم راضی ام البته این برای اولین بار نیست:)
221 روز مونده.
درباره این سایت