این هفته یکم کم کاری شد اونم به دلیل اینکه دو روزکلا نخوندم .
برادرم عمل جراحی داشت . دلم نمیومد تنها باشه . اون دو روز همش پیشش بودم .
همون باعث کم کاری این هفتم شد .
۴ساعت مهلت دارم که بخوابم و بعدش باید برم مشاوره :((
وای خدایا میدونستی خیلی دوست دارم؟؟؟ مرسی که هوامو داری .
یکم مضطربم دوباره .
این روزا باید ازمایش بدم و برم پیش دکترم حال و اوضاعم بدتر شده و اینو کاملا حس میکنم و اینکه مشخصه .
اما اینبار من پوست کلفت شدم و در برابرش مقاوت میکنم
نمیزارم روم غلبه کنه و خوابالو باشم و تایم های خوابالوییم رو بسیار کم کرده ام^ـ^
و همچنین سعی میکنم کسل نباشم و دل درد نداشته باشم و با ریزش شدید مو کنار اومدم:))
الان فقط و فقط و فقط درس هام . که سرویس خدا بر انها باد:))
یعنی ولم کنن میشینم گریه میکنم و درس میخونم :))
خیلی داره بهم فشار میاد خودم به خودم میخندم:))
ولی باید بشه:)
خدایا خودت کمک همه کنکوری ها و من کن .
روزای سختیه ولی بسی شیرین .
خدایا کاری کن سال بعد این موقع رو سفید باشم پیش والدینم .
وقتی میبینم مامانم هر ساعت استراحتم برام یه چیز اماده میکنه و بهترین هارو برام فراهم میکنه و از طرفی پدرم همه جوره از لحاظ مالی ساپورتم میکنه و هیچوقت بهم نه نگفته و حتی اگر تو شرایط سختی بوده برام فراهم کرده
همیشه بهترین هارو تو هر زمینه برام فراهم کرده خدایا کمکم کن پیششون رو سفید شم .
اونا فقط با یک چیز خوشحال میشن اونم اینکه من به هدفم برسم .
ناراحت میشم وقتی میبینم تمام جوونیشونو ریختن پای من و داداشم . از خیلی تفریحات و مسافرت ها و . گذشتن به خاطر ما .
یعنی خاک تو سرم اگ قبول نشم:/
دارم میمیرم از خواب . برم یکم بخوابم بعدش باید برم مشاوره خداااا:((
فکر کنم امروز اولین نفر من باشم بیایید دعا کنیم اعصاب داشته باشه:))
+حقا که انتخاب عنوان بسی سخت است:/
درباره این سایت